loading...
باز نشر آهنگ جدید ، فیلم و سریال ، بازی و نرم افزار
آخرین ارسال های انجمن
سايت و انجمن بروز بازدید : 138 سه شنبه 04 آذر 1393 نظرات (0)

ناقور-سرگرمی-داستانهای خواندنی،داستان آموزنده شرط ازدواج

 

این داستان از اینجا شروع میشود که مردی جوان در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز به او گفت: «برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می‌کنم. اگر توانستی دم یکی از این گاوها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.


مرد جوان  این پیشنهاد را قبول کرد و اولین در طویله که بزرگترین در هم بود باز شد. باور کردنی نبود، بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود بیرون آمد. گاو با سم به زمین می‌کوبید و به طرف مرد جوان حمله کرد. مرد جوان خود را کنار کشید و گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاو کوچکتر از قبلی بود اما با سرعت حرکت می‌کرد. جوان پیش خودش گفت: «منطق می‌گوید این را هم ول کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.


سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر می‌کرد ضعیف‌ترین و کوچک‌ترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود بیرون پرید. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد اما گاو دم نداشت


زندگی پر از ارزش‌های دست یافتنی است اما اگر به آن‌ها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین باید سعی کنیم که همیشه اولین شانس را دریابیم.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 598
  • کل نظرات : 14
  • افراد آنلاین : 24
  • تعداد اعضا : 80
  • آی پی امروز : 94
  • آی پی دیروز : 89
  • بازدید امروز : 166
  • باردید دیروز : 206
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 793
  • بازدید ماه : 793
  • بازدید سال : 35,105
  • بازدید کلی : 676,409