زوجهای جوان بسیاری هستند که از بچهدار شدن ترس دارند و این ترس تا حدی در زندگی آنها رخنه کرده که از هر صحبتی در مورد بچه دارشدن امتناع میکنند و ترجیح میدهند هیچ وقت به آن فکر نکنند. این زوجها معمولا دلایلی برای خود دارند که گاهی به اشتباه بر این دلایل پافشاری میکنند در حالی که از تجربه شیرین پدر و مادر شدن غافل هستند و لذتهای دیگر را بالاتر و مهمتر از مسئولیتی که دارند، میدانند.
کابوس مادر شدن
مهدی زریباف به عنوان کارشناس در این رابطه توضیح میدهد. یک سال پیش وقتی علی و سحر به من مراجعه کردند، 9سال بود که ازدواج کرده بودند. مشکلات زیادی بین آنها وجود داشت و سحر به جدایی هم فکر میکرد...
علی بچه میخواست و سحر علاقهای به بچهدار شدن نداشت. پیش از این سحر طی 4 سال اخیر دو بار، باردار شده بود و هردو بار کیسه جنینی شکل نگرفته بود و جنین زیر سه ماه از دست رفته بود. باوجود این اتفاقات علی همچنان به بچهدار شدن اصرار داشت و این موضوع برای سحر تبدیل به یک کابوس شده بود. در بررسی هر دونفر به موارد بسیار جالبی رسیدم که برای شما هم توضیح میدهم:
علی فرزند اول خانوادهای بود که در نوجوانی پدر را از دست میدهند. بعد از مرگ پدر، علی و مادر هیچ همراهی عاطفی یا مالی از خانواده پدری دریافت نمیکنند و توسط مادر علی به دفعات این توصیه شنیده میشود که: «ما تنهاییم و کسی به ما کمک نمیکند.» این ماجرا در ذهن علی نوجوان نقش تنها بودن و طرد شدن را حک کرده و باعث شده او ترس از تنهایی را با خود حمل کند. از طرفی سحر در خانوادهای بزرگ شده که در آن مادری با وجود استعدادهای فراوان به دلیل به دنیا آمدن و نگهداری از سحر و دو خواهر و برادرش خانهنشین شده و بعد از آن هم هیچگاه نتوانسته به جایگاه تحصیلی و شغلی مورد علاقهاش برسد.
به همین دلیل شرایط تمام محدودیتهای مادر به بچهها منتقل شده یعنی مادر زندگی خود را وقف بچهها کرد و همین مسئله باعث شده طی سالها عشق بین پدر و مادر کمرنگ و کمرنگتر شود. در واقع عشق زن به سمت مادری جابهجا شده و فاصله بین زن و شوهر بیشتر شده است.